گرسنگی و دیگر هیچ
سلام گل خوشبوی من.
امروز اول صبح گلاب به روی دوستان، بالا آوردم و نتونستم چیزی بخورم.
کلی هم کار داشتم که تند تند انجام دادم.
ناهار هم نتونستم بخورم .
و اینم شد ارمغان عصرمون
اولین بار که من چنین تجربه ای داشتم.
فدای سرت عزیزم
الانم از شدت گرسنگی یه خورده سوپ آماده داشتیم درست کردم خوردم.
امیدوارم بالا نیارم دیگه
دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی