چهارماهگی و واکسن
سلام به دختر خوشگل خودم
دهم فروردین نوبت واکسن چهارماهگیت بود.
صبح آبجی و داداش رو بیدار کردم صبحانه گذاشتم براشون و رفتیم بهداشت.
اول قد و وزنت کردن .
وزنت ۵۵۰۰ و قدت ۵۹
از رشدت راضی بودن.
بعد هم رفتیم سراغ واکسن
الهی بمیرم برات که چقدر گریه کردی.
کلا نفست بند اومد و اشکات میریخت.
به سختی آرومت کردم و برگشتیم خونه.
قطره بهت دادم ، شیر خوردی و مظلومانه خوابیدی.
اینم عکست
شب افطار خونه امیرعلی جون دعوت بودیم. بخاطر همین من تمام روز کنارت بودم .چون کاری نداشتم. شب قبل تمام کارامو انجام دادم که دغدغه ای جز آروم کردنت نداشته باشم.
روز بعد از خواب که بیدار شدی ، حسابی خوش اخلاق و خندون بودی. منم از فرصت استفاده کردم و این عکس ها رو ثبت کردم.
الهی فدای چشای اشکآلودت توی آخرین عکس بشم
اینم عکس دیروزت
اولین گل محمدی خونه مون
خداروشکر خیلی دل دردات بهتر شده.
با اسباب بازی هم سرگرم میشی.
فقط هنوزم شبا دیر میخوابی خوشگل خانومم
امیدوارم همیشه سالم باشی و عاقبت بخیر بشی