چهارصد روزگی
سلام به دختر نازم.
دختر یکساله من.
ان شاالله عمرت بابرکت باشه عزیزم.
با تاخیر یکماهه اومدم ، ولی با دست پر.
امروز میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها، و روز مادر هست. و شما امروز چهارصد روزه شدی.
ان شاالله زیر سایه بی بی دو عالم ، سعادتمند بشی.
اما از این مدت بخوام بگم ، روز دهم دی راهی مشهد شدیم . سفری بسیار عالی و خاطره انگیز.
شماهم اونجا دندون در آوردی و الان شمار دندونات به چهار میرسه .
میتونی راه بری . از تخت بالا بری ، کفش میپوشی ، ناز میکنی .
گاهی هم گاز میگیری وروجک من.
رابطه ات با آبجی و داداش حسنه است خداروشکر
از نظر غذا خوردنت و ... ، مشکلی ندارم و بدون بهونه غذا میخوری .
فقط برای خوابیدنت بد قلقلی میکنی.
بلدی کلاه بپوشی و در بیاری . لقمه دهنت بذاری . وسایل شخصی من و بابا رو میشناسی و میاری برامون . به بابایی هم علاقه خاصی داری و یکسره پشت در اتاق بابا در میزنی .یکسره هم راه نیری و اصلا دوست نداری نشسته باشی.
دهه فاطمیه با هم روضه میرفتیم و شما چقدر خوب توی جمع با بقیه بچه ها بازی میکردی و کاری به من نداشتی
واکسن یکسالگیتم با تاخیر دوازده روزه ، ۲۳ دی ماه زدیم.
و اما بریم سراغ عکس هات.
اینم برای اولین بار باهم نماز جمعه رفتیم .اخه نزدیک به یک سال ، نماز تعطیل بود..
ایشونم خانم سرآشپز ، پای دیگ نذری .
شیرین بودی ، شیرین تر شدی رویای قشنگ من.
همگی مون خیلی دوستت داریم.